نگاهي به اولين اجراي کوارتت زهي قنبري مهر

08شهريور1391

جرقه اي نه هنوز شعله ور

نگاهي به اولين اجراي کوارتت زهي قنبري مهر

سالن مشهور و قديمي رودکي در روزهاي 18 و 19 خرداد ماه ميزبان گروه تازه تأسيس و پر انگيزه اي بود که نخستين اجراي خويش را به قضاوت شنوندگان گذاشته بودند.

کوارتت قنبري مهر که بر طبق نوشته داخل بروشور برنامه در احترام و گراميداشت استاد بي بديل هنرسازسازي ايران، استاد ابراهيم قنبري مهر، نام ايشان را بر خود نهاده اند، به سرپرستي خانم مرجان قنبري مهر فرزند استاد قنبري مهر، اولين اجراي عمومي خود را در اين برنامه تجربه نمودند.

نکته در خور اهميت اين اجرا سازهاي مورد استفاده نوازندگان بود که همگي از ساخته هاي دست استاد قنبري مهر و بي نياز از تعريف بودند. به همين علت توقع شنوندگان از اين اجرا تا حد قابل توجهي افزايش يافته و بهانه نامناسب بودن سازها که اغلب از سوي نوازندگان جوان ايراني بيان ميگردد، در اين اجرا از بين رفته بود.

ازنکات مثبت ديگري که در مورد اين گروه بايد ذکر نمود، انتخاب آثار اجرا شده است. انتخاب آثاري چون کوارتت شماره دو از فليکس مندلسون، کوارتت شماره هشت از ديميتري شوستاکويچ و تانگو اثر آستور پيازولا، آنهم در شرايطي که تب اجراي آثار موسيقي مينيمال و مدرن، باعث شانه خالي کردن اکثر گروههاي جوان از اجراي آثار دورانهاي قبل از پست مدرنيسم همچون کيج و …شده است، نشان از نگاه متفاوت اين گروه به موسيقي دارد. نگاهي که ناشي از تجربه ساليان دراز سرپرست گروه است. نگاهي حاکي از بي توجهي به بزرگنمايي و تبليغات دور از واقعيت.

اما در مورد اجراي مذکور ذکر نکاتي اساسي لازم مينمايد. در وهله اول انتظار از چنين گروهي با اعضاي شناخته شده آن به عنوان نوازندگاني با استعداد و يا داراي سابقه اي طولاني در حرفه نوازندگي، حفظ دقيق کوک است. مسئله اي که مانند بسياري از گروههاي موسيقي جدي در ايران جدي گرفته نميشود. گويي که بي اهميت ترين بخش در نوازندگي اجراي تميز يا به اصطلاح ژوست نتها است. البته اين مسئله در اجراي زنده گروههاي زهي امري غير قابل اجتناب است ولي اين امر زماني غير قابل اغماض ميگردد که به وفور در طي يک اجرا اتفاق بيافتد آنهم از سوي مايستر يک کوارتت. آنهم مايستري با تجربه نوازندگي خانم قنبري مهر. متاسفانه ايشان از همان ميزانهاي آغازين کوارتت مندلسون با بي مبالاتي نسبت به اجراي قسمت خود برخورد نموده و اکثر نتهايي که يا در رژيستر بالا و يا در ساختار يک پاساژ نوشته شده بودند را خارج از کوک اجرا مينمودند. اين امر باعث ايجاد اختلال در کل اجرا گرديده بود. زيرا در چنين شرايطي ساير نوازندگان بر اساس تمايل حس شنوايي براي تطبيق نتها با هم نيز به سمت اجراي نا کوک نتها سوق پيدا کرده و در نهايت کليت اجرا دچار آشفتگي ميگردد. متاسفانه اجراي مايستر در نتهاي کشيده نيز به همين مشکل نيز دچار بود. بويژه در کوارتت شوستاکويچ. البته ساير نوازندگان نيز هر از گاهي به همين مشکل تن داده و بعضي نتها را بدون دقت کافي اجرا ميکردند.

مسئله مهم ديگري که در اين اجرا نسبت به آن با بي تفاوتي برخورد شده بود رعايت نوانسها و ديناميکهاي آثار بود. بطور مثال، دقيقا در قسمتهايي که انتظار ميرفت سازها به همپوشاني همديگر بپردازند ناگهان صداي يکي از سازها علي الخصوص ويلنسل چنان بالا ميرفت که صداي ديگر بخشها تحت الشعاع واقع ميشد. اين مسئله البته به غير از مواردي بود که بخش باس بايد تکميل کننده و پايان دهنده ساير بخشها قرار ميگرفت.

با تمام نکات ذکر شده در بالا بايد به اين گروه اميدوار بود. زيرا تفکر تشکيل يک گروه ثابت، تفکري است که در ايران جدي گرفته نميشود. وجود تجربيات بسيار عالي در اين زمينه مانند ارکستر زهي نياوران، نوبان، پارسيان و … نشان از درستي اين تفکر دارد. گروههايي که پس از مدتها کار کردن و نوازندگي در کنار يکديگر به خصوصيات نوازندگي يکديگر آشنا شده و توانايي تصحيح خطاهاي يکديگر را به مرور زمان پيدا ميکنند. و تمام اين مسائل باعث اجراهايي با کيفيت مناسب از يک گروه ميشود.

اميد است که کوارتت قنبري مهر نيز بتواند با حفظ انسجام خود در آينده طولاني، در اجراهاي آتي خود از مشکلات ذکر گرديده رها شده و اجراهايي ارضا کننده تر از اجراي اول خود را به گوش علاقمندان و مخاطبان برسانند.