نقش خيال بر فاجعه

12آبان1393

 نگاهي به نمايشگاه "شاخ بازي" فريد جعفري سمرقندي در گالري طراحان آزاد

منتشر شده در خبرنامه هنر آنلاين:http://honaronline.ir/Pages/News-49935.aspx"

وقتي به اين پايتخت بزرگ نسبتا مدرن پا ميگذاريد، نميدانيد 2/5 ميليون معتاد رسمي در اين کشور وجود دارد و همه شان با روبنده اي خود را زيبا نگه داشته اند."

قلب واقعيت، تلطيف عينيت زشت، تلاش براي ديگر ساني از واقعيت موجود، بازنمايي ديگرگون شده از آنچه هست و نميخواهيم ديده شود.
اينها همگي عباراتي هستند در توصيف نمايشگاه اخير فريد جعفري سمرقندي در گالري طراحان آزاد، "شاخ بازي".
جعفري در نمايشگاه اخيرش به باز تعريفي از کتمان واقعيت دست ميزند. باز تعريفي که نمونه امروزي آن را به راحتي ميشود در قلب واقعيت هاي اجتماعي گوناگون يافت. او با مخفي کردن آنچه زشتي مينامد در پس نقوشي زيبا، تلاشي را آغازيده که امروزه در بستر اجتماعي و سر خط خبر ها به راحتي ميتوان مشاهده نمود. قلب واقعيت اعتياد در پس نقوش زيباي گل و مرغ.
جعفري بر فويلهاي مستعمل استنشاق هروئين، پرينت هايي از نقوش سنتي گل و مرغ را رسم ميکند. پرينت هايي که با رنگ هاي غليظ و چشم نواز سعي در کتمان واقعيت سياهي دارد. واقعيتي که طبق آمارهاي رسمي 2/5 ميليون انسان ساکن گربه خاورميانه را به تباهي کشانده و ميکشاند. استفاده از زيبايي کلاسيک ايراني براي مخفي کردن آنچه امروز بلايي خانمان برانداز معرفي ميشود.
وي اين قلب عينيت موجود را با بزرگنمايي هاي اثر به چالش ميکشد. بزرگنمايي که امروز در هنر ايران ارزش محسوب ميشود. در شرايطي که آثار بزرگ (درمقياس اندازه) با استقبال بيشتري از سوي خريداران و گالري ها مواجه شده اند، اين بزرگ کردن تصاويري که گوياي تلاش در جهت مخفي کردن آن خبر دهشتناک دارند، عملا به حذف پيش زمينه توليد اثر منجر شده است. جعفري به طور واضح در بيانيه خود توضيح ميدهد که با بزرگ کردن رسانه خود (فويلهاي پرينت شده با پس زمينه اثر مصرف هروئين) بر بوم هاي بزرگ، به دگرديسي اي از يک فاجعه دست يافته است. اگر در آثار اصلي که در اندازه هاي کوچک به نمايش درآمده اند، رد پاي خفيفي از استعمال مخدر ديده ميشود، اين بزرگنمايي به طور  کامل آن رد خفيف را از بين برده و واقعيت وجود معتاد را به طور کامل نفي ميکند. اين نفي واقعيت در بزرگنمايي همان چيزي است که در جهان معاصر اتفاق ميافتد؛ قلب واقعيت.
همين فرايند تغيير زشت به زيبا را ميتوان در مجسمه هاي سمرقندي نيز مشاهده نمود. آثاري که با سر انساني شکل يافته اند اما با تعبيه شاخ هايي، بر زشت بودن آنها تاکيد شده است. شاخ در فرهنگ کهن شرقي نمادي است از زشت سيرتي و دژم خويي. مختص شياطين و موجوداتي است نيمه انسان - نيمه حيوان. نمادي است از فقدان خوي انساني و اخذ سرشت حيواني براي ددمندان. پايه ايست براي تغيير از موجوديت انسان به موجودي با ظاهر انساني اما سرشتي حيواني. فرايندي است نمادين از دگرديسي زيبايي به زشتي و چرخيدن و استحاله شدن فرد انسان به مخلوقي وحشي.
تلاش جعفري براي نمايش اين استحاله در هر دو وجه (نمايش ظاهري امر زشت به امر نيکو و تبديل موجوديت زيبا به موجوديت زشت) موفق عمل کرده. تسلط هنرمند به هر دو مقوله امر اجتماعي و به خدمت گرفتن نگاه اسطوره اي در آثار وي، گوياي تسلط وي به هر دو زبان بيان هنري است. بياني که اگر هنرمندان معاصر با تعمق بيشتري به آن بپردازند قطعا نتايج بهتري در ارائه آثارشان خواهند يافت. اين بازگشت به زمينه هاي اصلي هنر معاصر (توجه به مسائل اجتماعي و استفاده از عناصر آرکائيک) و توان تلفيق آنها، يکي از مشخصات هنرمندان موفق معاصر است. توجه به ريشه هاي فرهنگي و درآميختن آنها با مسائل روز است که ميتواند اثر و هنرمندي را در مرکز توجه جهان هنر معاصر قرار داده و اثر آنان را ارزشمند يا بي ارزش کند. ارزشي که جعفري به خوبي از آن بهره مند است.