نمايشگاه گروهي "سيبيل"-گالري دنا

چپ رمانتيک-قرشيد پارسي کيا
فرزانه حسيني- از مجموعه مردم شهر
حميد جاني پور- انعکاس هاي فيک
حمزه فرهادي- حجي آقا
آرش تنهايي- کودک سالخورده
فريد امين الاسلام-بدون عنوان
محمدرضا شاهرخي نژاد- شاختو ميشکنم
مجيد عباسي فراهاني- گرانيگاه
مهدي فاتحي- تغيير بدون شرح
ناصر تيمورپور- تو مو ميبيني
پيمان شفيعي زاده- ايرج و کاوه
شادي نوياني- در ستايش پدر
محسن ثقفي- سيبيل دارم پس هست م/ي
پوستر
بيانيه کيوريتور
سیبیل


سيبيل
vسبيل [سِ]: ... مأخوذ از «سبله» موهايي که بر زير [زبر] لب بالا برويد، بروت، شارب، سبلت. ... \\ آرايشي که از وسمه يا وسمه و سرمه و غيره زنان بتقليد مردان در پشت لب کنند؛ تا شبهت برخيزد که همه ناصبيان با سبيلهاي بسوها بکرده اند. (کتاب النقض ص 391)
-         سبيل چخماقي؛ آنکه بروت دنباله برگشته بسوي بالا دارد.
-         سبيل کلفت؛ آنکه سبيلي انبوه دارد.
-         سبيل گنده؛ آنکه بروتي کلان دارد.[1]
v    بُروت: سبلت يعني موي لب. مجموع مويهاي لب برين. شارب ...[2]
v    مرد: ... \\ شجاع، دلير. دلاور. مبارز. هنري. اهل جنگ و نبرد. غيور. بي باک و نترس. مقابل نامرد به معني جبون و ترسو و بي غيرت. ... \\ راد. بزرگوار. با شخصيت. آدم حسابي. مقابل نامرد به معني نا کس و نا قابل و سفله ...
پ.ن.: در پهلوي: mart، در اوستايي merta. و قياس شود با پارسي باستان martiya (به معني انسان و بشر) ...
... \\ اهل. درخور. شايسته. داراي اهليت ... \\ صاحب. دارا. دارنده ... \\ حريف.هماورد.[3]
v    مردانگي: شجاعت. دليري. بهادري. بطالت. دلاوري. تهور. مردي ... \\ جوانمردي. فتوت. مروت. بزرگواري. بلند همتي. همت. غيرت. حميت. گذشت و اغماض. مردي. انسانيت ... بزرگوارانه گذشت و اغماض کردن. \\ دليري و بي باکي نمودن. خطر کردن.
v    مردانه: شجاع. دلير. نيو. متهور. بي باک. بنيرو ... \\ شجاعانه. دليرانه. با شجاعت. از روي مردي.
v    مردي: پهلواني. زورمندي. توانايي ... زورآوري ... \\ جوانمردي. انسانيت. مردانگي. راد. تقوي. درستي. غيرت.غيرتمندي. بلوغ. رسيدگي.[4]
 
v    سبيلو: کسي که داراي سبيل کلفت و درشتي باشد به نحوي که مايه امتياز وي از ديگران باشد.[5]
انواع سبيل:
[اول:] سبيلهاي خان ها و حاکم ها و فراشباشي ها و پيرداش مشدي ها و لوطي باشي ها و امنيه ها و راهزن ها و ياغيان (سي بيل!) تمام بود که مثل دو دسته جارو چزّه از دو طرف بينيشان کشيده شده گاهي سرازير و گاهي راست و گاهي سر بالا ميگرديد، که اينها را سبيل فراشي، يا (شلوار زرد کُن) ميگفتند، از اين متلک که هر بيننده از ترس شلوار خود زرد ميکند.
دوم: سبيلهاي پير شاهزاده ها و حضرت والاها و خان نواب ها و رئيس الوزراها و ارباب ملک ها که به همان صورت با همراهي مقداري هم از موهاي دو طرف چانه که بآن افزوده بطرف پائين، بسان سردُم الاغ افشان ميگرديد و اين سبيلي بود که (از ريش پيوند سبيل) شده بود و (پيوندي) ميگفتند.
سوم: سبيل داش مشدي ها و کهنه ورزش کارها و ميان دار هاي زورخانه که تمام پشت لب را تا چاک دهان گرفته اندکي بطرف پائين و روي لب بالا آويخته ميگرديد.
چهارم: سبيل دراويش علي که (علي را خدا ميدانستند) و علامتشان آويختگي شاربشان بود که تمام لب بالا و چاک دهان و حتي قسمتي از لب پائين را ميپوشانيد.
 پنجم: سبيل جوجه مشدي ها که نازکتر از سبيل داش مشدي ها بود و نُک آنها تيز و تابيده ميگرديد.
ششم: سبيل بچه اعيانها و بچه تاجر ها و پسر حاجي ها که از رو و اطراف و دو طرف کوتاه و باريک شده بآن شکلهاي مدادي و ابروئي و مثل آن ميدادند.
هفتم: سبيل فکلي ها و خانم بازها که نازک و باريک گرديده، (قيطاني) ناميده ميشدند.
هشتم: سبيل اداري ها و پشت ميز نشين ها که از روي لب پُر، اما از دو طرف نازک و تيز ميگرديد.
نهم: سبيلهاي تازه درآمده که با اتحاد لباس و کلاه پهلوي مد شده متداول گرديده بود که از دو طرف پشت لب به تدريج کم و کوتاه ميگرديد تا باندازه ناخني در زير بيني در فرورفتگي لب بالا قرار ميگرفت که بزرگشان را (چلغوزي) و کوچکشان را که چيزي بفهمي نفهمي بود (چس مگسي) ميگفتند، و اين اتهام از آن جهت بود که سبيلي که تا آن وقت نشان مردي و مردانگي شناخته شده [،] قسم بزرگ هرکس بسر سبيل مردانه خودش يا مخاطبش بود و يک تار آنرا گرو گذاشته با ضمانت آن هر تعهدي را انجام ميدادند بآن صورت درآمده بود که ميشد تعداد آنرا به شماره در آورد و چيزي که فقط لکه اي از آن به پشت لب باقي مانده بود![6]
 
  
چرا سيبيل؟
نشانه شناسي و علم بررسي نشانه ها، اعم از فهم و تفسير نشانه هاي جاده اي يا يافتن معاني براي نشانه هاي حرکات بدن انسان تا درک و دريافت معاني کلمات و لغات، يا حتي اصوات، گستره عميق و بسيطي يافته است. نظريات گوناگون از ساختار گراياني چون فرديناند دو سوسور و چارلز سندرس پيرس تا پساساختارگراياني چون رولان بارت، ميشل فوکو و امبرتو اکو سعي در ساختن الگوهايي براي نظام نشانه اي داشته اند تا به وسيله اين الگو ها و نظام ها، به تفسير و درک نشانه ها و نيز پي بردن به ذهن بشر براي تاويل هاي مختلف از نشانگان بپردازند.
اگر نقل قول امبرتو اکو درباره نشانه شناسي را مد نظر قرار دهيم:
"نشانه شناسي با هر آنچه بتوان آن را نشانه (Sign) ناميد، سر و کار دارد"
پس ميتوانيم هر چيزي را نشانه اي بدانيم که قابليت تفسير و تعريف و تاويل دارد.

شايد در تعريف و مقصود کيوريتور از نمايشگاه حاضر«سيبيل»، الگوي نشانه اي سوسور (الگوي دوگانه دال و مدلول) کاربردي تر به نظر بيايد. اما بنابر يک دليل، ترجيح بر اين است که از الگوي سه گانه پيرس براي تبيين هستي اين مجموعه استفاده شود. آن دليل نيز فراهم آوردن امکان گفتگويي است که ما بين هنرمند و کيوريتور شکل گرفته است و نتيجه آن اثر هنري اي است که در نتيجه  وجه تمايز بين الگوي سوسوري و الگوي پيرسي واقع شده است. اين وجه تمايز در عنصر مميزه اي است که پيرس در الگوي خود وارد ميکند؛ «مفهوم يا تفسير نشانه».   
                                                                                                                     
              الگوي سوسور                                       الگوي پيرس
بر طبق الگوي نشانه اي پيرس (الگوي مثلثي) امکان تفسير از نشانه ميسر ميشود. بدين معني که نماد يا نشانه اي از يک شيئ ارجاعي دارد به موضوع يا جسميت شيئ. بر خلاف مدلول انتزاعي سوسور، مورد ارجاعي (مصداق) يک شيئ است. يعني وجه C. ديدگاهي که به فرآيند معناسازي اهميت ميدهد، نياز به يک مفسر است که منجر به تفسيري از رابطه بين  و  ميشود و مفسر هم در اين پروژه ميشود "هنرمند".
 
وجهي که در مجموعه حاضر به اين شکل قابل بروز است:
                                                                                        
 

رابطه بين نماد و مفهومِ تفسيرپذير 
(A-B)، امکاني را طرح ميکند که در مجموعه "سيبيل" محور اساسي جمع آوري آثار و خلق آثار بر اساس آن بوده است. بر همين اساس ميتوان اين نمايشگاه را، مجموعه اي نشانه شناسانه بر اساس يک نشانه مشترک در بين اقوام گوناگون قلمداد کرد. نشانه اي که حاوي مفاهيم، مصداق ها و حتي اشکال متعددي از يک نماد واحد است، به گونه اي که تغيير ظاهري آن ميتواند مفاهيمي يکسر متفاوت از ساير اشکال آن را به خود گيرد.
برخي نشانه ها سيري تاريخي دارند، تاريخي که در بستر اجتماع شکل ميگيرد و قوام ميابد. به همين جهت در سير تکوين و تکامل و تغيير تاريخ، آن نشانه نيز دستخوش تغيير و تحول ميشود. حتي در طي زمان مفاهيم اين نشانه ها به ضد خود بدل ميشوند.
مردي، مردانگي، شجاعت، غيرت، هميت، مرام، معرفت، غريب نوازي و يتيم نوازي و بسياري معاني ديگر هستند که روزگاري ارزش هاي اجتماعي تلقي ميشدند. ارزش هايي که جامعه براي آنها احترام و حرمت قائل بود. کساني را که به اين خصائل شهره بودند را ميستودند و برايشان کلاه از سر بر ميداشتند. مردان نماد اين خصائل بودند و آنها که مويي بر پشت لبشان روئيده بود را واجب العمل به اين خصوصيات اخلاقي ميدانستند.
"سِبيل" (در گويش عاميانه "سيبيل") نشانه اي بود بر تعهد اعضاي مذکر جامعه به رعايت حق الناس، داشتن شرف و غيرت و آنچه به طور خلاصه مردي و مردانگي تعريف ميشد. اين نشانه ظاهري در طول مرور زمان تعاريف ديگري نيز بر خود پذيرفت. زماني شد نشانه اي بر تعلق به طبقه اجتماعي يا دارا بودن شغلي مشخص. در اواخر دهه 40 و تمام طول دهه پنجاه و شصت شمسي، نشانه اي بود بر تعلق به ايدئولوژي هاي مشخص. امروزه بيش از دو دهه است که نشانه اي بر چيزي تلقي نميشود. اگر کسي داراي اين نشانه باشد يا به پيروي از مد و مدل روز منتسب ميشود يا به حرکت بر ضد جريان مد. گرچه هنوز هم از سوي برخي ميانسالان و سالخوردگان جامعه، نشانه ايست حاوي همان خصائل کهن. براي برخي معتقدان به جنبش هاي جنسيتي، نشانه ايست بر تمايل و اعتقاد به مردسالاري و ناديده گرفتن حقوق نيمي از جامعه بشري (زنان) و براي صاحبان کارخانه هاي توليد لوازم آرايشي، مانعي است براي فروش بيشتر محصولات مصرفي. براي عده اي هنوز هم نشانه اي است از اعتقاد بر آنچه در گذشته داشته اند و ... . در فراموشي اجتماعي اين نماد بارز مردانه، در استراليا، جنبشي آغاز به کار کرده است تحت عنوانMovember: Mustache November. اين جنبش با تبليغ سيبيل گذاشتن در ماه نوامبر توسط مردان، سعي در آگاه سازي در زمينه سرطان پروستات دارد. جنبشي که البته هوادارانش پس از اتمام ماه نوامبر سبيل هاي يکماهه خود را ميتراشند و همان ظاهر سابق را دوباره از سر ميگيرند. هدف موومبر «تغيير چهره سلامت مردان» است.
با اين توضيحات، سبيل يک نماد است. نمادي از هويت. نشانه ايست از طرز تفکر و هويت. هويت و تفکر جنسي، اجتماعي، طبقاتي، سياسي يا فرهنگي. شيوه بياني است براي قائل شدن تمايز. وجه مميزه ايست براي بيانِ چه و چگونه بودن. اعتباري بود پشتوانه معاملات مالي و کسب و کار. زماني ارزش بود و حال حتي ضد ارزش محسوب ميشود. ضد ارزش هاي زيبايي شناسي روز. بخشي از جامعه و فرهنگ اکنون ما آنرا نمادي از تحجر و واپسگرايي ميدانند. برخي نشانه و نمادي از تفکري عرفاني و کساني آنرا نشانه تفکر سياسي ارزيابي ميکنند. عده اي هم هنوز آنرا نماد مردي و مردانگي تلقي ميکنند. بود و نبودش و چه بودنش دستخوش برداشتهايي است که نتيجه و ماحصل جامعه ايست با تنوعات فرهنگي و فکري گوناگون. قطر و طول و عرض اين دسته مو که بر لب برين ميرويد ميتواند نمادي باشد از فرهنگ و عمل دارنده اش. ميتواند هم صرفا يک نشانه بصري باشد.
با تمامي اين توضيحات، نشانه "سبيل" براي کيوريتور و هنرمندان اين مجموعه در بردازنده مفاهيم متعددي است. مفاهيمي که در برخي از آنها اشتراک نظر وجود دارد و در برخي نيز افتراق نظر. سوژه اصلي اما، همان مجموعه ايست که تشکيل يافته از مقداري مو که بر پشت لب مردان ميرويد. نشانه اي که هر کدام از هنرمندان اين مجموعه تاويل و تفسير خود را براي آن دارند.
 
محسن ثقفي
طهران 1394


[1]- دهخدا، علي اکبر. لغتنامه دهخدا. ج 8. ص 11831. دانشگاه تهران 1372.
[2]- همان.ج 3. ص 4034
[3]- همان. ج 12. ص 18214
[4]- همان. ج 12. ص 18221
[5]- جمالزاده، سيد محمد علي. فرهنگ لغات عاميانه. ص 198. 1341. تهران، ابن سينا.

[6]- شهري، جعفر. طهران قديم. جلد 2. ص 123. 1371. چاپ اول. تهران، معين.